در مسیر بیداری..
«رهایی از منِ ذهنی و شناخت منِ خدایی»

خانه  | تلگرام  | بخش سؤالات  |  ورود | عضویت

ما «کی» هستیم و «چرا» اینجا هستیم؟

همه چی از 8 سال پیش شروع شد..
تو خونه نشسته بودم و برای آزمون وکالت درس میخوندم..
زمان استراحتم، گوشی رو برداشتم تا در مورد شیوه های مطالعه و به یاد سپاری تحقیق کنم..
اونجا بود که با آموزشی از یک استاد عزیزی در مورد «قانون جذب خواسته ها» آشنا شدم..
قانونی که میگفت شما به هر خواسته ای که دارین میتونید برسین و..
خیلی هیجان زده شده بودم، گوشی رو گذاشتم و دور خونه راه می رفتم و با خودم فکر می کردم: واقعا اگه همچین قانونی باشه، چقدر عالی میشه..
انگار نقشه ی یک گنج رو پیدا کردم، خیلی خوشحال بودم..

حالا باید از این قانون بیشتر میدونستم، این شد که رفتم کتابفروشی و کلی کتاب تو این زمینه خریدم..
دیگه کار من شده بود، خوندن این کتابا و دیدن دوره های آموزشی کلی از اساتید خارجی و داخلی و..

خلاصه..
تغییرات توی زندگی ام شروع شد..
از شهرمون که مشهد بود به تهران اومدیم..
آزمون وکالتم رو قبول شدم..
توی روابطم که یکی از بزرگترین خواسته هام بود، به صلح و دوستی و عشق رسیدم..
مشکلات جسمی ای که چندین سال درگیرشون بودم و اون بیرون جوابی براشون نبود، حل شدن و به سلامتی کامل رسیدم..
و ..
و البته خواسته های دیگه ای که هنوز تو صف بودن که میخواستم بهشون برسم..

اما وقتی به مسیرم نگاه کردم، دیدم تمام مسیر عجله داشتم، ترس داشتم، نگرانی داشتم، ناامیدی داشتم و..
در صورتی که همشون الکی بودن..
یعنی من ترس داشتم از اینکه اگه نشه چی میشه؟
اما شد و ترسهای من الکی بودن..
یعنی من نگران بودم که چطور میخواد این خواسته ام وارد زندگی ام بشه؟
اما اصلا نیازی به نگرانی نبود و از راههایی اتفاق افتادن که این ذهن منطقی من نمی تونست درک کنه..
یعنی من ناامید میشدم که فکر نکنم اصلا برسم؟
اما رسیدم..
یعنی من عجله داشتم که زودتر برسم تا دیگه به آرامش برسم؟
اما این عجله ام هم بیخود بود، چون وقتی ام که بهشون رسیدم، چیزی درون من عوض نشد و این خوشحالی فقط موقت بود..
چون بازم این ترسها و نگرانی ها و.. برای مسائل دیگه ای بودن..

من فهمیدم تو این دنیای مادی ما همیشه تضاد و مسئله ای داریم که حلش کنیم و این ذات این جهانه و این یعنی ما همیشه خواسته هایی خواهیم داشت و این یعنی من قرار بود همیشه در یک احساس عجله، ترس و نگرانی و.. باشم..
وقتی فهمیدم من تو این جسم مادی، همیشه خواسته هایی رو خواهم داشت و حتی اگه به اون خواسته هام برسم، فقط باعث یه احساس خوب موقت در من میشن، این شد که همونجا وایسادم..
یک استوپ stop..
ایراد کار کجا بود؟
اگه این خواسته ها نیستن که باعث حال خوب من میشن، پس اون چیه که میتونه بهم یه آرامش دائمی رو بهم بده؟

من «خودِ خودِ خودِ آرامش و حال خوب» رو میخواستم..
و مشکل در این بود که این رو در رسیدن به خواسته هام میدیم..
و این دلیل عجله ی من و دلیل ترسها و نگرانی ها و.. میشدن..
و وقتی فهمیدم اون آرامش و حال خوبی که میخوام اونجا نیست، باید میفهمیدم پس در کجاست؟

در واقع باید می فهمیدم چه چیزی این آرامش و حال من رو بهم میزنه؟
چه چیزی دلیل این احساسات ترس و نگرانی و عجله و.. است؟
مشکل از کجاست؟

این شد که با قسمتی در درونم آشنا شدم که دلیل تمام این احساسات منفی زندگی ام بود، عامل بهم زدن آرامشم بود..
قرآن بهش میگه: شیطان..
عارفان بهش میگن: من ذهنی و ایگو..
عامیانه بهش میگیم: افکار منفی..

این به اصطلاح شیطان یا ایگو یا من ذهنیه که با تولید صدای منفی ای توی سرمون، با تولید این افکار منفی باعث ترس، نگرانی، ناامیدی، حسرت و.. در ما میشه..
یعنی ما در احساس آرامش هستیم، تا اینکه سر و کله ی افکار منفی پیدا میشن و آرامش ما رو بهم میزنن..
و کار ما تو زندگی اینه که این افکار منفی رو خنثی کنیم تا اتصال و آرامش مون برقرار بمونه..
ما اینجا نیستیم که فقط عجله کنیم، حرص بزنیم، نگران باشیم تا به یه خواسته ای برسیم و بعد باز به یه خواسته ی دیگه و.. و در نهایت هم بمیریم!!
نه..

دوستان هیچ خواسته ای، هیچ چیزی نیست در بیرون از ما، که بتونیم با رسیدن بهش به یه حال خوب دائمی برسیم..
هیچی اون بیرون نمیتونه برامون آرامش ابدی درست کنه…
این «ارتباط و اتصال با خدای درون مونه» که میتونه برامون آرامش ابدی درست کنه..
و اصلا ما برای همین اینجا هستیم..
ما اینجا هستیم تا همین قسمت خدایی رو در درون مون بشناسیم و با اتصال و با ارتباط با اون، همیشه حال خوبی داشته باشیم..

به این میگن «بیداری»..
بیدار شدن از خواب ذهن و شناخت حقیقت وجودمون..
شناخت اینکه ما قسمتی از روح خداوندی هستیم که به طور موقت تو این جسمیم..
برای هدف مهمی، که هدف اصلی بودن مون در اینجاست، که همون پیدا کردن و شناخت و اتصال به همین قسمت خدایی درون مونه..
اینه که هدف اصلی ما از اینجا بودنه..
اینه که بهمون آرامش ابدی میده..
هر چیز دیگه ای تو این دنیا بدست بیاریم، موقته، به جز این شناخت و این رابطه که ابدیه..
هر چیز دیگه ای که تو این دنیای موقت به دست بیاریم رو، باید بزاریمش و بریم..
همه ی اون چیزایی که الان خودت رو براشون به هفت قسمت تقسیم میکنی رو، باید بزاری و بری..
و اگه تمام این دنیا رو هم بدست بیاریم، اگه در این مسیر هدف اصلی مون قدمی برنداریم، بیهوده اومدیم و رفتیم..
البته بیهوده نبوده، چون میای و به یه درک و آگاهی ای میرسی برای زندگی های بعدت..

این بیداری و آگاهی هر کدوم از ما، به بالا رفتن سطح آگاهی کل این سیاره و کل بشریت کمک میکنه..

اما این ایگو یا من ذهنی یا شیطان کاری میکنه که تمام زندگی ات از صبح تا شب، فقط و فقط به فکر رسیدن به خواسته هات باشی و لاغیر..
براشون نگران باشی، بترسی، گریه کنی، عجله کنی..
بعد از این خواسته و حتی نرسیده به این خواسته، باز یک خواسته ی دیگه..
یک چرخه ی بی پایان..
و تو فکر میکنی که این خواسته ی الانت، دیگه خیلی مهمه و اگه به این برسی، دیگه همه چی تمومه و دیگه هیچی از خدا نمیخوای و..
ولی دروغه..

حالا سوال پیش میاد؟
خانم شعبانی، یعنی خواسته ای نداشته باشیم؟
یعنی چیزی نخوایم؟
یعنی این خواسته داشتن، بده؟
یعنی نباید برای رسیدن به خواسته هامون تلاشی بکنیم؟

نه، نه، نه..
اصلا همچین چیزی نیست..
اصلا این فکر، خودش یک رویکرد ایگو و من ذهنیه..
که دنیای مادی و معنوی رو از هم جدا میکنه..
که میگه مادیات بده، خواسته داشتن بده و..
که اگه میخوای معنوی باشی، دیگه نباید چیزی بخوای و..

اتفاقا، خواسته داشتن و برای خواسته هات قدم برداشتن و تلاش کردن، یک کار الهیه..
در واقع آرزوی ما، دستور ماست..
وقتی یک خواسته ای درون مون شکل میگیره و قلب مون به تپش میفته، این خدای درون مونه، این خود واقعی مونه که میخواد تجربه اش کنه..

اصلا مسئله سرِ خواسته داشتن یا نداشتن نیست..
مسئله سرِ اینه که ایگو تمام فکر و ذکرت رو می بره سمت اینکه این خواسته رو درون تو خیلی پر رنگش کنه و تمام حواست رو ببره اون سمت و اونو خیلی مهم میکنه توی زندگی ات و کاری میکنه که اصلا هدف اصلی ات رو از اینجا بودن فراموش کنی..
و یهو به خودت بیای و ببینی ای وای، موقع رفتنه، بازم یک زندگی دیگه رو هم از دست دادم، بازم یک فرصت دیگه رو هم از دست دادم..

مسئله سر اینه که خواسته های ما، جای «خداوند» رو در درون مون می گیرن..

آیه ی 119 سوره نسا: وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ و..
شیطان میگه: که من اونا رو گمراه می کنم، با خواسته هاشون سرگرم شون میکنم..

آیه 120 سوره نسا: يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ و..
منظورش اینه که کلی وعده میدم که اگه به این آرزوها برسی، دیگه خیلی حالت خوب میشه، دیگه خوشحال میشی، دیگه زندگی ات رو به راه میشه و..
و اونا رو با آرزوهاشون مشغول میکنم..

پس مسئله اصلا خواسته ها نیست..
ما نیاز نیست که اینقدر به خواسته هامون حتی فکر کنیم!!!!
نیاز نیست اینقدر ترس داشته باشیم یا نگران باشیم!!
خودشون وارد زندگی مون میشن!!!!!
روند طبیعی زندگی اینه که خواسته های ما وارد زندگی مون بشن..
اصلا خود همین ترسها و نگرانی ها و عجله و.. هستن که مانع ورود و دریافت خواسته هامون میشن..
یعنی کاری که ما باید انجام بدیم اینه که موانع رو از وجودمون برطرف کنیم، که همین افکار منفی و احساسات منفی هستن..

پس این شد که بعد از کلی کتاب خوندن و دوره گوش کردن و تجربیات شخصیم تو زمینه رسیدن به خواسته، تحقیقاتم رفت سمت شناخت رویکردهای ایگو و من ذهنی، روی شناخت افکار منفی و اینکه چطور ازشون رها بشیم..
و در واقع به یک ترکیبی رسیدم که میشه گفت: ترکیب عرفان با قانون جذبه..
اینکه در عین اینکه داری روی هدف اصلی ات که بیداری و شناخت خدای درونت و اتصال با اونه، از مسیر دریافت خواسته هات و از زندگی مادی ات هم لذت می بری..
این میشه سعادت در دنیا و آخرت..
چیزی که خداوند در قرآن بهمون گفتن: که اگه بچه ی زرنگی باشین، هم سعادت در این دنیا و هم دنیای دیگه رو میخوان..
هم از این دنیای مادی و رسیدن به خواسته هاتون لذت می برین، هم در مسیر هدف اصلی تون حرکت کردین..
هم در آرامش در هر لحظه ی زندگی تون هستین و هم خواسته هاتون خودش وارد زندگی تون میشه..

زندگی ما هم شامل قسمت مادی میشه و هم قسمت معنوی مون یعنی روح مون..
تا زمانی که تو این جسم هستیم، نیازهای مادی ما، قسمتی از وجود ما هستن..
اما این دلیل نمیشه که تمام فکر و ذهن و زندگی مون رو بگذاریم فقط روی این قسمت..
باید در مسیر هدف اصلی معنوی مون هم قدم برداریم..
باید توی زندگی مون تعادل ایجاد کنیم..
و این دلیل نمیشه که بخوایم خودمون رو از زندگی مادی و این دنیا جدا کنیم و فقط مراقبه کنیم و بگیم میخوام به هدف اصلی ام رسیدگی کنم..
نه، تعادل..

اینم رویکرد ایگو و من ذهنیه که همیشه یا افراط میکنه یا تفریط و نمیتونه در تعادل بمونه..
هر دو قسمت و جنبه ی زندگی مون مقدس هستن..
این جسم مادی ما و این زندگی مادی ما هم مقدسه..

یک عده از آموزش ها فقط برای جذب خواسته هاست و فقط تمام تمرکز آموزش هاشون روی رسیدن به خواسته هاست..
و انگار یک فشار و یک عجله ای رو درون مون ایجاد میکنن که فقط باعث اضطراب و عجله و.. میشن..
اما اگه حتی دنیا رو هم به ما بدن اما ما ارتباط و اتصالی با خدای درون مون با قسمت معنوی درون مون نداشته باشیم، ارزشی نخواهد داشت و به زودی احساس پوچی خواهیم کرد..
این آموزش ها فقط قسمت مادی زندگی ما رو در بر می گیرن..

یک عده از آموزش هام فقط به قسمت معنوی زندگی ما می پردازن، فقط مراقبه کردن و..
اما وقتی چشم مون رو باز میکنیم و مراقبه مون تموم میشه، تو این زندگی مادی خودمون رو می بینیم..
ممکنه روابطی رو بخوایم داشته باشیم یا ممکنه دردی در جسم مون باشه که بخوایم سلامت بشیم و راه دریافت خواسته هامون رو یاد نداشته باشیم..

پس این شد که به ترکیبی از آگاهی هایی رسیدم که شامل هر دو قسمت مادی و معنوی زندگی مون میشن..

 

خوب حالا بریم سراغ شناخت این افکار منفی و نحوه رها شدن ازشون..

آگاهی بعدی :

  • افکار منفی چی هستن؟

کانال تلگرام «خانواده رهجویان نور در مسیر بیداری» برای تعامل بیشتر و اطلاع از جدیدترین آگاهی های منتشر شده..

دیدگاهتان را بنویسید