نرگس شعبانی | خانواده رهجویان نور 🌷

خانه  | تلگرام  | دوره های آموزشی  |  ورود | عضویت

مدام احساس اضطراب و نگرانی دارم؟

سلام دوستان عزیزم 🙋‍♀️🌷
از اونجایی که داریم رویکردهای من ذهنی و ایگو رو بررسی میکنیم، امروز در مورد اضطراب و نگرانیه، که یکی از رویکردها و خصوصیات بزرگ من ذهنی و ایگوست..
همه ی ما این نگرانی ها و اضطراب ها رو تجربه کردیم، اما زمانی که شدت این اضطراب ها و مدت این اضطراب ها زیاد میشه، باعث میشه زندگی مون رو مختل میکنه و تمرکزمون رو بهم میزنه..
تازه بماند که چقدر این احساسات منفی به جسم مون آسیب میزنن..
وقتی که این اضطراب ها و نگرانی ها شدید میشن، اینجا میشه که به دنبال یه راهکار می گردیم، که اولین راهکارمون هم رفتن پیش روانپزشک و دارو خوردن و..
من که کسی رو ندیدم به این شکل جواب بگیره، غیر از اینکه مقطعی بوده و عوارض روحی و جسمی دارو خوردن و اعتیاد به داروها هم بهش اضافه شده!!

اما میخوایم امروز به طور ریشه ای این اضطراب ها و نگرانی ها رو بررسی کنیم و در واقع در مورد راه درمان اضطراب و نگرانی بدون دارو صحبت کنیم..

* احساس نگرانی، واکنش من ذهنی و ایگو به نداشتن راه حل مسائل و مشکلات مونه:

زمانی که یه مسئله و مشکلی داریم، من ذهنی و ایگو شروع میکنه به افکار نگران کننده که اگه اینجوری نشه چی؟ اگه اونجوری بشه چی؟ حالا میخوای چکار کنی؟ و..
شروع میکنه به سروصدا به پا کردن و شلوغ کردن..
از اونجایی ام که ما هیچ راه حلی نداریم و نمیدونیم چجوری مشکل مون رو حل کنیم، نمیدونیم کِی قراره حل بشه، نمیدونیم توسط چه کسی قراره حل بشه و کلی نمیدونم های دیگه، باعث میشه نگران بشیم و مضطرب بشیم و این صدای منفی رو باور کنیم..
در واقع به خاطر ناآگاهی مون، با این من ذهنی و نفس یکی میشیم و دچار نگرانی و اضطراب میشیم..

من ذهنی مثل یه سگ، که دوست داره مدام استخون بجوه، دوست داره مدام به مشکلات فکر کنه و مدام نگران باشه..
و اگه ما همه با این ذهن همراه بشیم، به خاطر ناآگاهی، ما هم همیشه در حال نگران بودن و مدام به مشکلات فکر کردن هستیم..

دوستان، این من ذهنی، خوراکش نگرانی و نشخوار کردن مدام مشکلاته..
خوراکشه..
میدونی یعنی چی؟؟
یعنی از این طریق تغذیه میکنه و بزرگ میشه و بیشتر روی ما مسلط میشه و زندگی ما رو کنترل میکنه و در مقابل، ما به عنوان آگاهی ضعیف تر میشیم و برده ی ذهن مون میشیم.
یعنی ما از طریق افکار نگران کننده و منفی به این من ذهنی خوراک میدیم و تغذیه اش میکنیم و هر روز اونو قدرتمندتر می کنیم..
این میشه که به یه جایی میرسیم که دیگه از دست این نگرانی ها و اضطراب هامون نه خواب داریم و نه خوراک و نه تمرکزی برای کار کردن..

حالا کاری که باید انجام بدیم اینه که آگاه بشیم از اینکه مسائل و مشکلات ما به چه شکلی حل میشن و چجوری حل میشن، تا بتونیم در مقابل افکار نگران کننده و منفی ایگو بایستیم و آرامش خودمون رو حفظ کنیم..

من ذهنی و ایگو، همیشه از آگاهی ما می ترسه، چون فقط در صورت آگاه شدن ماست که دیگه نمیتونه ازمون استفاده کنه، دیگه نمیتونه ما رو برده ی خودش کنه و از ما تغذیه کنه..
در واقع آگاه شدن ما، مساوی با مرگ من ذهنی و ایگوست..
هر چقدر ما آگاه تر باشیم، من ذهنی ضعیف تر میشه..

* احساس نگرانی معنی اش این نیست که باید نگران و مضطرب باشی!!

بچه ها، احساسات منفی واکنش منبع و خداوند به افکار منفی ماست..
هر احساس منفی ای یعنی اینکه ما داریم اشتباه فکر می کنیم..
دلیل احساسات منفی، اینه که خداوند داره با ما حرف میزنه، داره میگه داری اشتباه فکر می کنی، قضیه به این شکل که فکر می کنی نیست، حقیقت یه چیز دیگه است..
دقت کنید هر احساس منفی ای این پیغام رو داره..
پس همین نشون میده که چقدر ما آگاهی مون از حقیقت فاصله داره..

اینجام به همین شکله..
زمانی که احساس نگرانی میاد، معنی اش اینه که این افکار نگران کننده که داریم، اشتباهن..
حالا این افکار نگران کننده چی میگن؟
دارن میگن: اگه فلان جور نشه چی؟ اگه فلان جور بشه چی؟ اگه قبول نکنن چه کار کنم؟ اگه تا اون موقع خونه پیدا نکنم چی میشه؟

می بینید، زمانی که یه مسئله و مشکلی برامون پیش میاد، به خاطر این افکار نگران کننده، ما احساس نگرانی و اضطراب میکنیم..
که این احساس داره میگه این افکار نگران کننده اشتباهن..
حالا درستش چیه؟
اینه:

احساس نگرانی یعنی نگران نباش!!
یعنی جای نگرانی نیست..
یعنی همین لحظه، تمام نیروهای کائنات در خدمت تو هستن تا به مشکلت رسیدگی بشه..
یعنی همین لحظه، منبع و خداوند، جواب و راه حل تو رو بهت داده..
فقط، آیا تو متصل هستی به این منبع تا جوابت رو دریافت کنی..
یا داری با نگرانی ها و ترسهای من ذهنی و ایگو دست و پنجه نرم میکنی؟!!
آیا تو میدونی که یه سری کارهایی باید انجام بشه تا تو بتونی این راه حل و جواب مسئله ات رو دریافت کنی؟
آیا تو میدونی که نمی تونی با چشم مادی ات ببینی، این کارهایی که داره پشت صحنه برای رسیدن تو به جواب مسئله ات صورت میگیره رو؟
ما بازیکن های مادی این صحنه هستیم که نمی تونیم بازیکنان معنوی و غیرمادی رو ببینیم، اونا مثل عوامل پشت صحنه هستن..
آیا تو میتونی اعتماد کنی به این نیرو، آیا تو میتونی ایمان داشته باشی به نیرویی که نمی بینی اش، اما وقتی جوابت رو میگیری گریه ات می گیره و خجالت می کشی که چرا بهش شک کردی؟
آیا میدونی باز دوباره هم شک میکنی؟
آیا میدونی باید صبر کنی تا در همزمانی ها قرار بگیری و جوابت رو بگیری؟؟

مشکل ما اینه که ناآگاهیم، اینارو نمیدونیم..
و همین میشه که با افکار نگران کننده من ذهنی و ایگو، نگران میشیم و از پا در میایم..

حالا اگه روی این آگاهی هامون کار کنیم، زمانی که این افکار منفی نگران کننده و احساسات منفی نگرانی و اضطراب میاد، ما باهاش یکی نمیشیم و به این انرژی های منفی قدرت بیشتری نمیدیم..
به جاش با آگاهی، با صبر، با درک الهامات و همزمانی ها، با اتصال، در حالت دریافت و پذیرش قرار میگیریم تا بتونیم راه حل مسئله مون رو دریافت کنیم..

یادمون باشه که هر بار که نگران بشیم و تو این احساس نگرانی و اضطراب بمونیم، به این انرژی قدرت میدیم و مدام بیشتر میشه تا جایی که غیرقابل کنترل میشه و کارمون به دارو و دوا میرسه..
همه ی این آگاهی ها، نیاز به تمرین و تعهد و آگاهی داره..
ما تا الان یاد گرفتیم یکی شدن با افکار نگران کننده ی من ذهنی رو، عادت کردیم به مضطرب بودن و نگران بودن، اینا عادت ما شده، عادتهای مخرب، که هم روح مون و هم جسم مون و هم زندگی مون رو داغون میکنن..
باید یه جایی شروع کنیم و صبر داشته باشیم تا این آگاهی ها رو درک کنیم..

* با نگرانی و اضطراب مشکلی از ما حل نمیشه، جواب سوالات ما با الهامات و همزمانی ها داده میشه:

دوستان، این احساس نگرانی و اضطراب، هیچ مشکلی از ما رو حل نمیکنه که هیچ، بلکه باعث میشه که ما با احساس نگرانی و اضطراب در سطح ارتعاشی و انرژی ای قرار بگیریم که نتونیم به جواب ها و راه حل های مسئله مون دسترسی داشته باشیم..
آگاهی از غلط بودن این احساس، باعث میشه که باهاش یکی نشیم و خودمون رو جدا کنیم از این احساس..
ما زمانی با این نگرانی پیش میریم و بهش گوش میدیم که فکر میکنیم این نگران بودن درسته و اصلا من چون الان افکار نگران کننده دارم و احساس نگرانی دارم، پس باید نگران باشم!!
چون راه دیگه ای بلد نبودیم، چون چشم باز کردیم همه به همین شکل بودن..

اما ما نمیخوایم این راه رو ادامه بدیم..
ما نمیخوایم ناآگاه از این دنیا بریم..
ما برای تحول اینجاییم..
ما رهجویان نور نمیخوایم بازی رو به ایگو، به تاریکی ببازیم..

بچه ها، این آگاهی خیلی به من کمک کرد تا بتونم آروم باشم و نگران نباشم، اینکه اصلا این نگرانی درست نیست، اصلا نباید بهش اعتنایی بکنم، اینکه این احساس نگرانی به خاطر افکار نگران کننده ی ایگوست و دروغه..
این در مورد هر احساس منفی دیگه ای هم صدق میکنه..
احساسات منفی دارن میگن، ما به خاطر ناآگاهی، به این افکار منفی ذهن چسبیدیم..

و این خیلی بهم کمک کرد، که اصلا این احساس نگرانی مشکلی از من حل نمیکنه..
اصلا جواب مشکل ما، راه حل مسئله ی ما، هر چی که هست، با فکر کردن های مداوم و با نگرانی و اضطراب و حتی با گریه و زاری و.. با هیچ کدوم از این کارهای من ذهنی و ایگو، حل نمیشه..
یه مسئله ای برای ما پیش میاد، ما شروع میکنیم به نگران شدن، به فکر کردن، شبها تا صبح فکر می کنیم که چکار کنیم، صبح تا شب فکرمون به اینه که چطوری این مسئله رو حل کنم!!
ما با فکر کردن میخوایم به جواب سوال مون برسیم، میخوایم مشکل مون رو حل کنیم..
ما با ذهن خودمون میخوایم مسئله مون رو حل کنیم، در صورتی که جوابها جای دیگه است..

خدایی، نیرویی، آگاهی ای درون ما وجود داره، که جواب تمام سوالات و راه حل تمام مسائل ما رو میدونه و ما باید با خالی کردن ذهن مون از فکر کردن های بیخودی، با آرامش گرفتن، این راه حل ها رو دریافت کنیم..
کافیه به این نیرو ایمان بیاریم و باهاش کار کنیم و نتیجه اش رو ببینیم..

بیشتر اختراعات و جواب مشکلات بزرگ در دنیا و حتی راه حل مشکلات جسمی، زمانی به این افراد گفته شده که فکر نمی کردن!!!
یا خواب بودن، یا زیر دوش بودن و فکر نمی کردن..
ما زمانی که این فکر رو خاموش کنیم، این نگرانی ها رو رها کنیم، می تونیم جواب ها رو بگیریم..

موتزارت: هر سمفونی خود را پیش از آوردن اولین نت روی کاغذ، به تمامی در ذهن خود داشت.
موتزارت زمانی که یک ساعت موسیقی را در چند صدم ثانیه در ذهن خود باز می آفرید، احساس میکرد که این موسیقی از پیش در قلمرویی موجود و واقعی ضبط شده بود.
او هنگام خلق موسیقی، قوانین زمان و مکان را به درجه ای متعالی ارتقاء می داد و به بعدی روحانی معنوی گام می گذاشت.

مندلیف می گوید:در خواب جدولی دیدم که تمام عناصر در جای مناسبی در آن قرار گرفته بودند.
وقتی بیدار شدم همه چیز را روی کاغذ آوردم.
خواب مندلیف به جدول تناوبی عناصر تبدیل شد که امروز ما آن را در کلاس های شیمی دبیرستان می آموزیم.

انسولین که در درمان بیماری قند به کار میرود توسط پزشک کانادایی، فردریک بانتینگ کشف شد.
بانتینگ خوابی دید که او را به روش استخراج ماده انسولین از لوزالمعده يك جانور رهنمون شد.

مخترع آمریکایی الیاس هاو خواب دید که آدمخواران او را دنبال کرده اند. وقتی آدمخواران بومی سلاح هایشان را در هوا می چرخاندند، او متوجه دسته سوراخ دار اسلحه آنها شد. نیزه ها نیز بالا و پایین می رفتند. پس از این رویاء ، هوو سرانجام توانست اختراع خود را در زمینه چرخ خیاطی تکمیل کند. او متوجه شد که سوراخ سوزن را به جای بالای سوزن باید پایین سوزن قرار دهد.

نیلز بور دانشمند برجسته مدعی بود که خواب نشستن بر روی خورشید را دیده بود. در حالی که بقیه ستاره ها روی مدارهای نخی ظریفی دور خورشید می چرخیدند. پس از آن بور مدل اتم را گسترش داد.

(کبالا)

می بینید، هیچ کدوم از اینا، با فکر کردن های مداوم ذهن شون به جواب سوالات شون نرسیدن، با رها کردن دریافت کردن..

تمام پیامبران و عارفان در طول تاریخ، ما رو به ایمان به همین نیرو که بهش میگیم خدا و منبع رو دعوت می کردن..
اونا این نیرو رو در درون شون پیدا کرده بودن و می تونستن معجزات رو انجام بدن، حالا ما نمیخواد دریا رو شکاف بدیم، حداقل می تونیم از این نیرو در جهت حل مسائل زندگی مون کمک بگیریم، به جای اینکه به ذهن مون تکیه کنیم..
و جالبی اش اینجاست که اگه به حرف ذهن مون گوش بدیم، ما رو می بره به جهنم..
تمام راهکارهاش مخربه..

من اینقدر براتون مثال دارم از زندگی خودم که به حرف نگرانی های من ذهنی و ایگو گوش دادم و به دنبال راه حل گشتم، که آخرش فقط ضرر جسمی و ضرر مالی و از دست دادن زمانم رو در پی داشته..

اما زمانی که با این نیرو در درون مون ارتباط می گیریم و شروع میکنیم به ایمان آوردن به این نیرو و فعال کردن این نیرو در درون مون، راه حل هایی رو بهمون الهام میکنه که به راحتی مسئله و مشکل مون حل میشه..
راه حل های ساده و راحت و در دسترس..
به جای اینکه بخوایم کلی نگران باشیم و مضطرب باشیم و با کلی فکرکردن های من ذهنی، راههایی رو بریم که کلی بهمون در آخر ضرر میزنه..

فقط باید یاد بگیریم که این نیرو به چه شکلی کار میکنه؟؟

اصلا زندگی سخت نیست و نیازی به این همه نگرانی و ترس و اضطراب نداره، اما ما چون این نیرو رو نمی شناسیم، زندگی برامون سخت شده..
سراسر قرآن و کتب آسمونی دیگه، داره از همین نیرو حرف میزنه، چی شد که نخوندیمش، چی شدن که دنبالش نگشتیم، چی شد که فقط به حاشیه پرداختیم..

* برای استفاده از این نیروی خدایی درون مون، به ایمان، صبر، شکرگزاری نیاز داریم:

برای استفاده از این نیرو، اول باید بهش ایمان داشته باشیم، باید وجود این نیرو رو در درون خودمون تایید کنیم..
و اینم با تمرین صورت میگیره، با کار کردن با این نیرو صورت میگیره..
وقتی باهاش کار میکنی و جواب میده، هر روز بیشتر بهش ایمان میاری..

ما نیاز نداریم کسی برامون از طرف خداوند معجزه بیاره، وقتشه خودمون این نیرو رو بکار بگیریم و معجزات رو در زندگی خودمون ببینیم..
وقتشه این نیروی خدایی رو در درون مون فعال کنیم و از این نگرانی ها و اضطراب ها رها بشیم..

یکی دیگه از نکات مهم استفاده از این نیرو، صبره و زمان دادن به این نیرو تا راه حل رو پیش رومون بگذاره، تا مسیرها رو برامون باز کنه، تا هماهنگی ها رو با افراد دیگه برامون انجام بده..
و ما این مدت رو باید با ایمان و صبر و شکرگزاری طی کنیم..

شکرگزاری از اینکه همین لحظه که ما هیچی رو نمی بینیم، جوابها رو منبع بهمون داده، فقط میخواد به شکل مادی در اختیار ما قرار بگیره..
شکرگزاری بابت اینکه همین لحظه که این مسئله رو دارم، راه حلش رو هم دارم..

بچه ها وقتی میگم همین لحظه جواب رو داریم، چون زمان فقط در جهان ماده وجود داره، نه در عالم غیر مادی..
و وقتی ما به یه مسئله ای برمیخوریم، در عالم معنا و غیر مادی، جواب و راه حل به ما داده میشه، فقط این ما هستیم که با انرژی ایمان و صبر و شکرگزاری در حالت پذیرش قرار می گیریم و خواسته مون رو دریافت میکنیم..

* حالا شما دو تا انتخاب دارین!!

حالا ما دو تا انتخاب داریم: یا اینکه به افکار منفی نگران کننده ی من ذهنی و ایگو گوش بدیم و خرابکاری کنیم یا اجازه میدیم خداوند برامون مسئله مون رو حل کنه..
ما یا با احساسات منفی واکنش نشون نمیدیم و صبر می کنیم و ایمان مون رو حفظ می کنیم و الهامات رو دریافت میکنیم و کار درست رو انجام میدیم..
یا با نگرانی من ذهنی گند میزنیم..
حالا دیگه انتخاب با خودمونه، که چکار کنیم..

البته که این مسیر نیاز به تمرین داره..
ما یه عمری تمرین کردیم نگران بودن رو..

و در آخر ازتون میخوام بنویسید کارهاتون رو که با احساس نگرانی و اضطراب و ترس انجام دادین و گند زدین..