در مسیر بیداری..
«رهایی از منِ ذهنی و شناخت منِ خدایی»

خانه  | تلگرام  | بخش سؤالات  |  ورود | عضویت

چرا باید در لحظه حال زندگی کنیم؟

سلام دوست من، نرگس شعبانی هستم، یه رهجوی نور..🙋‍♀️
اگه می پرسی: چرا باید در لحظه ی حال زندگی کنیم؟
بهت میگم: چون تو این لحظه است که داری زندگی رو تجربه می کنی..
اگه در این لحظه تو ذهن باشی و در گذشته و آینده باشی، این لحظه ی زندگی ات رو از دست دادی و می بینی که به همین شکل، همه ی زندگی ات رو از دست میدی..

وقتی تو این لحظه، یه فکر از گذشته میاد، دیگه اینجا نیستی، تو ذهنی و تو گذشته ای..
حالا فکر کن داری میوه میخوری، دیگه به جای اینکه از این میوه خوردن لذت ببری ، اصلا از میوه خوردنت هیچی نمی فهمی..
و به همین شکل از غذا خوردنت هیچ لذتی نمی بری، از بازی کردن با فرزندت (اصلا اگه حالش رو داشته باشی)، از تفریح رفتنت و..
چون تو ذهنی و داری یه داستان تکراری رو مرور می کنی و خودت رو بارها و بارها رنج میدی..
یعنی ذهنت، تو رو مجبور به نگاه کردن یه فیلم تکراری میکنه، چون تو اختیاری نداری و آگاه نیستی..
چون این ذهن فعلا صاحبی نداره، در واقع صاحبش خوابه، مثل یه کلاسی که معلمی نداره..
برای همین میگیم بیداری از من ذهنی، مهمترین هدف ما تو این زندگیه..
چون تا وقتی تو من ذهنی باشیم، هیچوقت زندگی نمی کنیم، همیشه یا تو گذشته ایم، یا تو ترس از اتفاقات آینده، یا درگیر ذهنی اینکه فلان کس بهم چی گفت، یا در مورد من چه فکری کرد و..

برای من ذهنی، لذت بردن از کارهای کوچیک و ساده ی زندگی معنایی نداره..
من ذهنی برای خوشحالی، منتظر یه اتفاق بزرگ تو زندگیه، منتظره اول فلان رشته قبول بشه، منتظره اول ازدواج کنه، منتظره خونه اش رو بخره و..
اما حقیقت زندگی به این شکل نیست..
زندگی همین چایی رو با لذت و شادی خوردنه، همین میوه رو بو کردن و طعمش رو احساس کردنه، همین صدای پرندگان رو گوش کردن و چشمامون رو بستنه..
اما من ذهنی مدام میخواد همه ی کارها رو با عجله انجام بده، بدو بدو ظرفا رو بشوره، بدو بدو میوه رو بخوره، غذاش رو بخوره و..
همه اش عجله داره، انگار همیشه این کاری که الان داریم انجام میدیم مهم نیست و هیچ اهمیتی نداره، همه اش منتظره لحظه ی بعدیه، منتظره فرداست، منتظره همیشه..

اما ما اینجا هستیم تا با هم این رویکردهای من ذهنی رو بشناسیم و بتونیم آگاه باشیم..
باید روی خودمون کار کنیم، که کارهامون رو آهسته تر انجام بدیم..
سعی کنیم روی کاری که همین لحظه انجام میدیم تمرکز کنیم..
سعی کنیم اگه میوه بخوریم با حضور و در لحظه بودن، توجه مون رو بگذاریم روی طعمش، روی عطرش، روی شکلش، روی رنگش..

اینا رو باید تمرین کنیم..

همیشه بدونیم، هر چیزی که من ذهنی سعی میکنه ما رو از اون دور کنه، حتما خیلی خیلی خیلی مهمه..
حتما خیلی خیلی خیلی مهمه..
وگرنه چرا اینقدر تلاش میکنه که تو، تو این لحظه نباشی..
بهش دقت کن..
ببین که چطوری وسط فیلم نگاه کردنت، یه خاطره ای رو یادت میاره..
ببین که چطوری وقتی میشینی یه استراحتی بکنی، یهو کلی افکار میاد و بهم میریزت، که دیدی فلانی چکار کرد باهات، دیدی بهت چی گفت، من که نمی بخشمش و..
فقط نگاهش کن..
بچه ها، فقط همین دقت کردن به این رویکردهای من ذهنی باعث میشه کم کم آگاه بشیم..
کم کم بیدار میشیم از این اسارت ذهن..

 

 

اگه می پرسی: چرا باید در لحظه ی حال زندگی کنیم؟
بهت میگم: چون تو این لحظه است که داری خلق انجام میدی، با افکار این لحظه ات، با انرژی و ارتعاش این لحظه ات..

پس خیلی مهمه که این لحظه ات داری چکار می کنی؟
آیا تو به یادآوری و تکرار خاطرات تلخ گذشته ای؟
آیا تو ترس از اتفاقات آینده ای؟
آیا تو قضاوت کردن بقیه ای؟
آیا تو افسردگی و حسرت هستی؟
داری چه کاری میکنی الان؟
داری به چی فکر می کنی؟
داری چه حرفی میزنی؟
به هر چیزی که فکر می کنی، هر احساسی که داری، هر کاری که داری انجام میدی، هر جایی که هستی، با هر کسی که هستی، همه ی اینا دارن آینده ی تو رو رقم میزنن..
آینده ی تو، تو این لحظه است که داره شکل میگیره..
این لحظه ی توام، به خاطر افکار و احساسات و انرژی گذشته ی تو بوده..

هر انرژی ای رو که این لحظه داریم، داریم اتفاقات آینده مون رو خلق میکنه..
اگه انرژی خشم و عصبانیت من ذهنیه، اگه انرژی کینه و نفرته، اگه انرژی ترس و نگرانیه، به همین شکل هم اتفاقات مشابه همین انرژی به سمت خودمون برمیگرده..

به همین دلیلم مهمه که رویکردهای من ذهنی رو بشناسیم و ازشون خلاص بشیم..
برای اینکه دیگه تو این لحظه، خلق منفی نداشته باشیم..

 

 

اگه می پرسی: چرا باید در لحظه ی حال زندگی کنیم؟
بهت میگم: چون تو این لحظه است که خدا میتونه از طریق تو، این دنیای مادی رو تجربه کنه و کاری رو انجام بده..
این خداست که میخواد از طریق ما وارد این جهان بشه، اما مایی که ناآگاهیم، کجاییم الان؟؟
خدا اومده خونه مون، ما کجاییم؟؟
تو ذهنیم!!
تو خاطرات تلخ گذشته!!
تو ترسهای من ذهنی که هیچوقت شاید اتفاق نیفته!!
خدا هست، ما نیستیم..
بعد میگیم چرا زندگی ام اینجوریه..
چرا حالم بده..
چرا افسرده ام..
چرا هیچ پیشرفتی نمیکنم..

ما، یا تو این لحظه اجازه میدیم خداوند از طریق ما زندگی کنه، یا من ذهنی..
یکی میشه فقط..
یا اجازه میدیم به خداوند و تو این لحظه عشق هستیم و آرامشیم و داریم خلاقیت و اختراع و نوآوری وارد این دنیا میکنیم..
یا اجازه دادیم به من ذهنی و داریم درد و رنج و کینه و نفرت و تنبلی و.. رو پخش میکنیم..

همیشه از خودت بپرس که من تو این لحظه، دارم با کدوم «منَ ام» زندگی می کنم و دارم چی خلق کنم..
آیا دارم تولید کارما می کنم یا دارم پاکسازی میکنم..
اگه من ذهنی باشیم، ما داریم کارما تولید میکنیم..
وقتی از سر خشم و عصبانیت سر کسی داد میزنیم، این کارماست..
این انرژی ها قراره به سمت مون برگرده..
به شکل احساسات منفی، به شکل افکار منفی دوباره، به شکل اتفاقات منفی..

آگاهی های مشابه که می تونه بهت کمک کنه:

کانال تلگرام «خانواده رهجویان نور» برای تعامل بیشتر و اطلاع از جدیدترین آگاهی های منتشر شده..