در مسیر بیداری..
«رهایی از منِ ذهنی و شناخت منِ خدایی»

خانه  | تلگرام  | بخش سؤالات  |  ورود | عضویت

چطور جلوی فکر کردن های زیاد رو بگیریم؟

اگه می پرسی: چطوری جلوی فکر کردن های زیاد رو بگیریم؟
بهت میگم: با این آگاهی که این رویکرد من ذهنیه که با فکر کردن زنده است..
در صورتی که ما اصلا به این همه فکر کردن های زیاد نیازی نداریم..

اگه نگاه کنیم می بینیم ما دائم در حال فکر کردنیم..
برای این فکر کردن هامونم دلایل مختلف داریم..
حالا میخوایم این دلایل مختلف رو با هم بررسی کنیم تا آگاه بشیم که نیازی به این همه فکر کردن نداریم..
همین عادت مدام فکر کردن ها، یه روزی میرسه به وسواس های فکری و عملی..
و اگه جلوش رو نگیریم زندگی مون رو با این وسواس ها نابود میکنیم..

ما عادت کردیم به مدام فکر کردن، چون خودمون رو با این افکار یکی می دونیم..

ما عادت کردیم به این فکر کردن ها، چون خودمون رو با این ذهن یکی گرفتیم و اینجا شروع زندانی شدن ما در ذهن شد، شروع بردگی ما شد..
زمانی که خودمون رو با این افکار یکی بدونیم، بهشون فکر می کنیم و باعث قدرت گرفتن اونها میشیم..
و همین باعث میشه افکار بیشتری وارد سرمون بشن و ما هم مجبور به فکر کردن بیشتر بشیم..

ترک هر عادتی سخته، ما هم اینجاییم برای این کار سختا 😎

میدونی اگه ما اینقدر زیاد در حال فکر کردن نباشیم، چی میشه..
ما با خدا یکی میشیم..
در این لحظه قرار می گیریم..
هشیار میشیم، آگاه هستیم و کارهامون رو با آگاهی انجام میدیم..

اگه می پرسی: چطور جلوی فکر کردن های زیاد رو بگیریم؟
بهت میگم: با این آگاهی که بدونی آگاهی ات پایینه..
ما مدام فکر می کنیم، چون آگاهی مون پایینه..

این افکار که دارن کارشون رو انجام میدن، دارن وظیفه شون رو انجام میدن، که وظیفه شون هم آگاه کردن ما هستن..
این ما هستیم که هدف اصلی مون رو که آگاه شدنه رو انجام نمیدیم..

همه مون اینقدر سرگرم این زندگی و دغدغه ها و نگرانی ها شدیم که یادمون میره موقت اینجا هستیم و یه روزی باید بریم، شاید امروز باشه..
براش چکار کردیم، چقدر رشد و تحول معنوی داشتیم..

اگه یه مسئله ای برامون اتفاق میفته و ما راهکاری براش نداریم، این افکار منفی نگران کننده شروع میشن توی سر ما به سرو صدا به پا کردن..
این ما هستیم که اگه آگاه باشیم به حقیقت وجودمون، به نیروی خلق مون و به خالق بودن مون، با این افکار یکی نمیشیم و رهاشون میکنیم..
و اگه ناآگاه باشیم با این نگرانی ها یکی میشیم..

در همه ی مسائل به همین شکله، این افکار منفی همیشه هستن، اما هر چقدر ما آگاه تر بشیم، اونا ضعیف تر میشن و خیلی کمتر میشن..

مدام فکر کردن، باعث میشه هیچ لذتی از خود زندگی نبریم..
وقتی داریم غذا میخوریم و داریم فکر می کنیم، از اون غذایی که می خوریم لذتی نمی بریم..
وقتی داریم میوه ای می خوریم و داریم فکر می کنیم، طعم اون میوه رو نمی تونیم بچشیم و لذت ببریم..

پس می بینیم که این مدام فکر کردن، مانع لذت بردن زندگی ما میشه..
و زندگی همین لذت بردن از همین لحظه هامونه..
و یه روزی می رسه که باید بریم و نگاه می کنیم که فقط فکر و فکر و فکر بودیم، فقط نگرانی، ترس و..

زندگی رسیدن به هیچ چیز بزرگی نیست، این تله ی ایگویه..
که میگه تو باید اول به فلان و فلان برسی بعد..
اما تو که نمیخوای زندگی ات رو از دست بدی..

 

 

تمرین 1) تمرین به هیچ فکر نکردن، با آگاهی..

من افکاری رو که در طول روز ممکنه بیان و ما رو با خودشون ببرن رو اینجا نوشتم..
ناآگاهی ما در مورد هر کدوم از این افکار، باعث میشه ما باهاشون یکی بشیم و روی ما تاثیر بگذارن..
پس یکی یکی میایم و در موردشون آگاه میشیم..
مثلا اگه در مورد اتفاقات نامناسبی که ممکنه در آینده بخوان پیش بیاد، این افکار میان، ما با آگاهی از اینکه نیازی به ترس نداره و من خودم خالق زندگی خودم هستم و با آگاهی از نیروی خلقی که در اختیار داریم میایم و روی خواسته مون متمرکز میشیم و این افکار رو رها میکنیم..
و به این شکل یکی یکی این افکار رو رها می کنیم و بعد از یه مدتی می بینیم ما در لحظه ی حال هستیم، بدون اینکه افکار بخوان ما رو اذیت کنن..

  • فکر کردن به خاطرات گذشته و رنجش های گذشته..
  • فکر کردن به اتفاقات نامناسبی که ممکنه در آینده بیفته..
  • فکر کردن به اینکه دیگران در مورد شما چه فکری می کنن..
  • فکر کردن در مورد کارها و حرفهای دیگران، در مورد زندگی دیگران، که میشه همون قضاوت کردن دیگران..
  • فکر کردن در مورد اینکه مسائل تون رو چطوری حل کنین، که میشه همون نگران بودن..

 

تمرین 2) آگاهانه فکر کنید..

غیر از اون افکار منفی و ترسها و نگرانی ها و..، ما در طول روز یه سری کارهایی رو نیاز داریم که انجام بدیم و باید در این مورد بیایم و آگاهانه زمانی رو براشون بگذاریم..

یعنی آگاهانه فکر کنیم..
یعنی این ما باشیم که انتخاب می کنیم کی نیازه فکر کنیم، نه اینکه ذهن و افکار بخوان برای ما تصمیم بگیرن که الان بیا فکر کن، حالا میخوای چه کار کنی..

برای این کار، یه زمان مشخصی رو مثلا صبح ها بگذاریم برای برنامه ریزی در اون روز، برای اینکه مثلا امروز برنامه ام چیه، اگه میخواد غذایی درست کنم، چی درست کنم و چی ها لازم دارم و..
اگه قراره به کسی زنگ بزنین مشخص کنید که مثلا تو فلان تایم زنگ میزنم..
یه برنامه ای برای خودمون بریزیم به صورت کلی، تا مدام این ذهن نخواد با فکر کردن به این کارها، ما رو عادت بده به توی ذهن بودن و توی فکر بودن..

و هر بار که این افکار اومدن، ما با آگاهی رهاشون می کنیم.. و میگیم در زمان خودش بهش فکر می کنم ولی الان نه..